بر مدار خود
خدایا! بر خودم از روی جهل ظلم کردم و سرکشی کردم بر تو نیز از روی جهل.
دنیا و رنگهایش مرا فریفت. نشناختم آنطور که باید بشناسم.غرق شدم در فانی در حالی که تو باقی هستی و بس.
دل بستم بر بر سست ترین تکیه گاهها در حالی که تو محکمترین تکیه گاهی.
پروردگارا! تو آسمان پایین را با نور ستارگانت زینت بخشیدی، دل مرا از تاریکی برهان و با نور خود روشنی بخش.
شمس و قمری درخشان بر مدار مشخص در حرکت درآوردی، مرا از هرز روی ها نجات داده و بر مدار خود قرار ده.
تو که بینیاز از اندیشه و تجربهای، هماهنگی ات در آفرینش نظیر ندارد.
خداوندا! تو آگاهی بر آغاز و پایان هر چیز. هیچ چیزی از تو پنهان نیست. خطاهایم نیز از تو پوشیده نیست اما تو به فضیلت آنها را پوشاندی. پس درگذر از آنها.
خداوندا! از رحمت خود بادها را به حرکت درآوردی. رحمتت را از من دریغ مدار که بی رحمتت پایانی جز نابودی ندارم.
تو همواره بودهای و از چیزی به وجود نیامدهای، وجودت را از من دریغ مکن که بی وجودت عدمی بیش نخواهم بود.
خطبه یک نهج البلاغه